نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

مهم ترین ویژگی روان شناسی معاصر، این است که نمی خواهد یک دانش آرایشی تفننی باشد، بلکه می کوشد همه ی مردم را در شناخت و حل مسائل روزانه و در نتیجه برخورداری از یک زندگی سالم و مطلوب، راهنمایی و یاری کند؛ یعنی می کوشد بیشتر علم کاربردی باشد تا نظری صرف. روان شناسان را در برخورد با این مسائل و تحلیل و توجیه آن می توان، با اندکی مسامحه، به دو گروه عمده، طبقه بندی کرد: گروه مکانیکی که انسان را صرفاً یک سیستم ابزاری می داند و رفتار او را بر مبنای محرک-پاسخ؛ توجیه و تبیین می کند و در نتیجه، رفتار او را محصول تأثیر عوامل محیطی می پندارد و بنابراین، معتقد است که تغییر رفتار فقط با تغییر محیط یا مقتضیات (و الزامات)، امکان پذیر است. گروه دوم، بدون اینکه تأثیر محیط را به کلی انکار کند به «خود» یا «خویشتن» فرد، اصالت می دهد که می تواند در مقابل مقتضیات محیطی، ایستادگی کند و حتی آنها را تحت تأثیر قرار دهد. این گروه از روان شناسان، روان پزشکان، و روانکاوان، انسان را ذاتاً یک موجود دینامیک و زنده و دارای خصایص سرشتی می داند که قابل احترام است و انسان را نقطه ی عطف و محور مطالعات و تحقیقات خود قرار می دهد.
این گروه از دانشمندان علوم رفتاری، به «انسان گرایان» یا پیروان «روان شناسی انسان گرایی»(humanistic psychology) معروف اند. همین اعتقاد، شخصیت آدمی را برای آنها مهم ترین و اساسی ترین موضوع روان شناسی، کرده است. ابراهام مسلو(1) معروف ترین روان شناس این گروه یا پیشگام جنبش انسان گرایی در روان شناسی است که آغازگر «نیروی سوم در روان شناسی»(Third force in psychology) به شمار می رود و آن دو شق دیگر، روانکاوی و رفتارگرایی است.
مسلو نظریه خویش از شخصیت را با چند فرض آغاز می کند که همه ی آنها حاکی از تأثیر مستقیم شیوه و سنت وسیع انسان گرایی و علایم بسیار اختصاصی جنبش های پدیده شناختی (فنومنولوژیک) و اصالت وجودی (اگزیستانسیالیسم) است. این فرضها عبارت اند از:1)نظریه جامع شخصیت باید عوامل تعیین کننده روانی را همانند شرایط خارجی از نظر تأثیر در مردم، متضمن باشد و برای شناخت شخصیت یک فرد باید همه آن عاملها را در سیستم واحد بررسی کرد.2) تحقیق در شخصیت باید با مشاهده اشخاصی آغاز شود که از سلامت روان شناختی برخوردارند نه اشخاص بیمار یا نابهنجار.3)مسلو نظریه ای درباره انگیزش آدمی عرضه می کند که بر ابعاد خلاق و شناختی شخصیت، مبتنی است. او نظریه ای را پیشنهاد می کند که می کوشد بهترین بینش های روانکاوی و رفتارگرایی را با انسان گرایی بنیادی، که مورد تأکید او می باشد، درهم آمیزد. همین سه فرض در برگیرنده رویکرد یا شیوه ی «نیروی سوم»(third-force) در بررسی شخصیت است. به عبارت دیگر، مسلو بر خلاف سایر صاحب نظران درباره شخصیت، که مطالعه خود را غالباً از شخصیت های بیمار آغاز می کنند، سعی کرد مبنای نظریه اش را اشخاص سالم و خلاق یعنی اشخاص خودشکفته (self-actualizing) یا خودساز قرار دهد. او روان شناسان دیگر را به سبب تصورات (ادراکات) بدبینانه، منفی، و محدودی که از آدمی دارند، مورد سرزنش قرار می دهد. این روان شناس، همانند راجرز معقتد است که هر شخص، ذاتاً فعال است و می خواهد سالم باشد و استعدادهای نهانی خود را شکوفا گرداند. او می گوید غرایز انسان در مقایسه با غرایز حیوانات، ضعیف هستند، به طوری که هر شخص را زمینه ی فرهنگی حاکم بر او شکل می دهد.
همچنین، مسلو هر شخصی را یک کل می داند که برانگیخته یک عده نیازهای اساسی خاص نوع خود است که ظاهراً تغییرناپذیرند و پایه غریزی دارند. این نیازها را به دو گروه، تقسیم می کند: نیازهای پایه و فرانیازها. نیازهای پایه (basic needs) عبارت اند از: نیازهای فیزیولوژیک (نیاز به غذا و آب) و نیازهای روان شناختی مانند نیاز به محبت، امنیت و احترام خود. گاهی این نیازها را «نیازهای کمبود»(deficciency needs) می نامند، زیرا اگر ارضا نشوند شخص احساس کمبود می کند و برای جبران آنها می کوشد. نیازهای پایه، دارای سلسله مراتب سازمان یافته و معنادار هستند؛ چنانکه نیاز به غذا در درجه اول قرار دارد. نیازهای عالی را مسلو فرانیازها (meta needs) یا نیازهای رشد (growth needs) می نامد و به آنها شامل نیاز به عدالت، خیر و خوبی، زیبایی، نظم، و یگانگی هستند. نیازهای پایه غالباً فرانیازها را تحت تأثیر قرار می دهند. مثلاً شخص گرسنه، توجهی به عدالت و زیبایی ندارد. به نظر مسلو فرانیازها، برخلاف نیازهای پایه، سلسله مراتب سازمان یافته ندارند و ممکن است یکی از آنها به جای دیگری ظاهر شود و این امر به اوضاع خاص زندگی شخص بستگی دارد.
سلسله مراتب نیازها، در نظر مسلو، به این صورت است:
1. نیازهای زیستی لازم برای بقای هر شخص از قبیل نیاز به غذا و نیاز به آب که در درجه ی اول اهمیت هستند. لازمه زنده ماندن هر شخص، ارضای آنهاست.
2. نیازهای ایمنی که دومین مورد مربوط به شخصیت به شمار می روند که شخص را به دوری از درد و رنج و ناراحتی وادار می کنند و شخصیت را از هر گونه محرومیتی، که رشد او را به تعویق می اندازد، در امان نگه می دارد.
3. نیاز به تعلق خاطر و نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن (محبت متقابل)، که بعد از ارضای نیازهای حیاتی ظاهر می شوند. شخصیت با این نیازها به وسیله ی کوشش برای اظهار و گسترش استعدادهای نهانی خویش برخورد می کند. نیاز به وابستگی و محبت، بخشی از ساختار نیاز همه افراد بشر است و پایه ی قابلیت اجتماعی آنها می باشد.
4. نیازهای احترام و ارزش دادن که دو نوع اند: احترام به خویشتن، و احترام به دیگران. آن دو با هم، چهارمین مرتبه را در سلسله ی مراتب نیازها تشکیل می دهند. همین نیازها، شخص را به شرکت در فعالیتهای اجتماعی و احساس ارزش و پذیرش از سوی دیگران برمی انگیزند. به عقیده ی مسلو دست یافتن به شخصیت سالم، مستلزم این است که شخص، خود را یک فرد با ارزش تجربه کند.
5. تمایل به خودشکوفایی که ماورای نیازهای دیگر است و در علاقه و تلاش شخص به برخورداری از آزادی اراده و فعالیتهای ابتکاری و خلاق ظاهر می شود.
6. نیاز به شناخت که در علاقه و کوشش شخص به یادگیری و کنجکاوی دیده می شود. به عقیده مسلو آدمی، یک موجود تجربه گر است و می کوشد به یک معرفت تجربی و نظامدار(سیستماتیک)، دست یابد. و این نیز یکی دیگر از نشانه های سلامت شخصیت است.
7. نیازهای زیبایی یا نیاز به جست و جوی زیبایی که در علاقه ی مردم به رشد استعدادهای خاص ظاهر می شود. این نیازها آخرین پله ی سلسله ی مراتب نیازهای یک شخص خودشکفته را تشکیل می دهند.
از آنچه گفته شد می توان دریافت که نظریه مسلو درباره شخصیت، نظریه ارگانیسمی (ارگانیسمیک) است و آدمی را یک واحد کل و کامل می داند. او نظریه اش را بر این چهار نکته یا اصل، بنیانگذاری می کند:
اول. آدمی دارای فطرت یا طبیعی خاص خودش است و نیازها و استعدادهای او پایه زیستی یا تکوینی (بیولوژیک) دارند. اشخاص، دارای نیازهای مشترک و متفاوت هستند.
دوم. آدمی ذاتاً خوب است و در طبیعت او بدی و شر وجود ندارد. بنابراین، باید به او فرصت داد که این فطرت خوب خود را شکوفا سازد.
سوم. طبیعت آدمی، برخلاف طبیعت حیوانات، تغییرپدیر یا قابل انعطاف است؛ و تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار می گیرد. و این طبیعت انعطاف پذیر، هیچ گاه از بین نمی رود.
چهارم. آنچه آدمی را به بدی سوق می دهد و احیاناً او را به اختلالهای روان شناختی دچار می کند، محیط نامساعد اجتماعی است. مسلو هم مانند اریش فروم معتقد است که فرد سالم را در جامعه ی سالم می توان بار آورد.
به نظر مسلو شخص خود شکفته، دارای خصایص زیر است:
* ادراک و تصور بسیار مؤثر و کارآمد از واقعیت دارد و کاملاً با آن سازگار است.
* خود، دیگران، و دنیای طبیعت را، آنچنان که هستند، می پذیرد و خواست خود را بر آنها تحمیل نمی کند.
* خود انگیخته است و رفتار ساده و طبیعی دارد.
* بیش از آنکه خودمحور یا خودمدار باشد، مسئله محور است. یعنی به مسائل خارج از خویشتن توجه دارد و به پرسش های روزمره مهم و خارجی می پردازد.
* به خلوت و استقلال، علاقه مند است.
* استقلال نسبی از محیط های طبیعی و اجتماعی دارد؛ به رشد و تکامل مداوم خویشتن اعتماد دارد.
* اشخاص و اشیای تازه را بیش از آنهایی که یکنواخت و کلیشه ای هستند ارزش می دهد.
* اکثر اشخاص خودشکفته، تجربه های عرفانی و روحی دارند اگرچه لزوماً منش مذهبی ندارند.
* نسبت به دیگران، احساس بستگی عمیق دارند.
* به افراد معدود خودشکفته علاقه مند است و با این گونه افراد، روابط متقابل برقرار می کند.
* ارزشها و گرایشهای او آزادمنشانه (دموکراتیک)هستند.
* وسایل را با هدفها اشتباه نمی کند.
* شوخ طبعی او جنبه فلسفی دارد نه خصمانه.
* بسیار خلاق و مبتکر است.
* به فرهنگ جامعه اش احترام می گذارد لکن بیشتر با قانون های منش خویشتن زندگی می کند تا قانونها و مقررات جامعه. به بیان دیگر، در مقابل فرهنگ پذیری، مقاومت می کند و از همرنگ شدن با جماعت، بیزار است.
* نقصها را تجربه می کند و مانند دیگران، دارای احساسات عادی است.
* نسبت به محیط، برتری دارد.

پی نوشت ها :

1. Abraham Maslow(1970-1908) روان شناس مشهور آمریکایی است و آثار معروفش عبارت اند از انگیزش و شخصیت (1954) روان شناسی علم، (1966) و روان شناسی بودن (1968). کتاب اول زیر همین عنوان به فارسی ترجمه شده و از طرف انتشارات آستان قدس رضوی چاپ و منتشر شده است.

منبع : شعاری نژاد، علی اکبر، (1390)، روان شناسی عمومی انسان برای انسانی برخوردار از طبیعت چندگانه! اما واحد!، تهران: اطلاعات